همدستی به شرط کتانی

به گزارش مجله کالارنا، سرقت کتانی و فروش آنها، جرمی است که متهم جوان به خاطر آن دستگیر شده است. زمانی که ماموران وارد عمل شدند تا متهم جوان و همدستش را دستگیر نمایند، چند جفت کتانی در مخفیگاهش پیدا شد و راز این سرقت های سریالی برملا شد.

همدستی به شرط کتانی

به گزارش گروه حوادث خبرنگاران، این هفته رودرروی این سارق نشستیم و او از شگردش برای سرقت ها گفت.

سرقت کتانی؟ چطور انجام می دادی؟

ما سارقان منزل هستیم، همراه دوستم سوار بر موتورسیکلت در خیابان ها پرسه می زدیم. با دیدن خانه ای که چراغش خاموش است، آن را برای سرقت انتخاب می کردیم اما برای اطمینان زنگ خانه را می زدیم و وقتی کسی جوابگو نبود وارد می شدیم.

چطور وارد خانه ها می شدید؟

اگر خانه ویلایی بود که به شیوه توپی زنی یا با شاه کلید اما اگر مجتمع و آپارتمان بود، زنگ یکی از طبقات را می زدیم و خودمان را فامیل ساکنان آپارتمانی که خالی بود معرفی می کردیم. با این بهانه که از شهرستان آمده و برای ساکنان خانه سوغاتی آورده ایم و وقتی در را باز می کردند وارد ساختمان می شدیم و بعد هم به شیوه توپی زنی در واحد موردنظر را باز می کردیم.

چه وسایلی را سرقت می کردید؟

وسایل سبک و کم حجم که ارزش اقتصادی بالایی داشته باشند مانند سکه و طلا و... .

در مخفیگاه تان کتانی پیدا شده است؟

من عاشق کتانی هستم. همواره از بچگی دلم می خواست کتانی مارک بپوشم اما ما کجا و مارک پوشیدن کجا. وقتی فوتبالیست ها را می دیدم که با کتانی های رنگی بازی می کردند و من یک کتانی پلاستیکی ارزان قیمت پا می کردم حسرت می خوردم. برای همین زمانی که سرقت را آغاز کردیم شرطم با حامد، همدستم این بود که کتانی ها برای من باشد.

با کتانی های سرقتی چه می کردی؟

هر سایز و مدلی بود سرقت می کردیم، آنهایی را که اندازه پایم بود، خودم برمی داشتم و آنهایی را که سایز نیودند در فضای مجازی با قیمت پایین می فروختم؛ البته به هر کسی این کتانی ها را نمی فروختم .

شرایط خریداران این کتانی ها چه بود؟

باید وضع اقتصادی پایینی داشتند تا کتانی ها را به آنها می فروختم.

از کجا شرایط اقتصادی شان را آنالیز می کردی؟

کسانی که تماس می گرفتند اگر بچه پایین شهر بودند کتانی را به آنها می فروختم اما اگر در منطقه بالای شهر یا متوسط زندگی می کردند نمی فروختم.

چرا این شرط را گذاشته بودی؟

آدم های مایه دارا و پولدارا توانایی خرید کتانی مارک دارند اما ما فقیر بیچاره ها هستیم که نمی توانیم کتانی بخریم. برای همین به کسانی می فروختم که حسرت در دلشان بود و توانایی برآورده کردن خواسته هایشان را نداشتند. من سارق کتانی نبودم که برای پول زیاد بخواهم آنها را بفروشم. درآمد من از سرقت طلا و پول بود.

سابقه داری؟

بله پیش از این هم به اتهام سرقت منزل دستگیر شده ام.

آن زمان هم کتانی سرقت می کردی؟

شاید باورتان نگردد یکی از دلایلی که به سمت سرقت منزل رفتم همین علاقه ام به سرقت کتانی بود.

اعتیاد داری؟

نه هیچ وقت سمت مواد نرفته ام. اعتیاد از انسان یک دله سارق بی خانمان می سازد.

خب چرا سرکار نمی رفتی؟

کو کار؟ شما کار خوب و ثابت پیدا کن من می روم. برای یکی مثل من که تخصص ندارد کار ثابت و خوب پیدا نمی گردد. هر شب که می خوابیدم ترس این را داشتم که مامورها بالای سرم بیایند و دستگیر شوم. چه کسی راضی می گردد با این همه ترس زندگی کند. کار خوب باشد حتما انجام می دهم.

کار خوب از نظر تو چیست؟

کاری که حداقل با این شرایط گرانی ها بتوانی خرج و مخارجت را بدهی و هر روز نترسی که فردا بیکار می شوی.

ضمیمه تپش روزنامه خبرنگاران

منبع: جام جم آنلاین
انتشار: 14 تیر 1400 بروزرسانی: 14 تیر 1400 گردآورنده: kalarena.ir شناسه مطلب: 1751

به "همدستی به شرط کتانی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "همدستی به شرط کتانی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید