در خانه بمانیم فدای پاساژگردی شد

به گزارش مجله کالارنا، خبرنگاران/زنجان دیروز (اول اردیبهشت) که اولین روز بازگشایی مراکز تجاری و بازار در سراسر کشور بود، زنجانی ها با حضور پرشور خود در پاساژها و فروشگاه های عظیم زنجیره ای دست کمک به کرونا دادند.

در خانه بمانیم فدای پاساژگردی شد

جهت دریافت خدمات محوطه سازی ویلا در زمین شیب دار با گروه ساختمانی آبان در ارتباط باشید. گروه آبان ارائه دهنده بهترین خدمات طراحی و اجرای محوطه سازی و حیاط سازی می‌باشد.

با تصمیم ستاد ملی مبارزه با کرونا، از اول اردیبهشت شاهد بازگشایی مراکز تجاری و صنوف کم ریسک در سراسر کشور بودیم که بالطبع این بازگشایی ها شامل شهفرایندان زنجانی که چند پاساژ عظیم تجاری تفریحی در شهرشان دارند نیز می شد؛ به همین خاطر عصر اولین روز اردیبهشت را باید دردناک ترین روز برای کادر درمانی استان بدانیم؛ روزی که شهر در قرق زنجانی های خوش خرید بود.

پایان ستاد ملی مبارزه با کرونا بعد از کش و قوس های فراوان تصمیم گرفت تا مراکز تجاری و صنوف کم خطر به چرخه فعالیت مالی بازگشته و خانواده های زیادی را با این تصمیم خود مسرور کند؛ چرا که با ورود کرونا به کشور، این مهمان ناخوانده فارغ از سلامت آحاد جامعه، عرصه های مختلف مالی، اجتماعی و ... را نیز تحت الشعاع قرار داده است.

ع . حسینی، از کسبه هایی است که در یکی از پاساژهای تجاری زنجان مغازه ای را اجاره نموده و امروز بعد از مدت ها درب مغازه اش را با ذکر الهی به امید تو گگردده است. وی که حضور مرا پشت ویترین مغازه اش دید از من دعوت کرد تا از اجناس داخل مغازه نیز دیدن کنم. خود را به او معرفی می کنم و با حالتی بهت زده می گوید: فکر نمی کردم اولین کسی که بعد از هفته ها تعطیلی به مغازه ام می آید یک خبرنگار باشد.

قصد خرید نداشتم، به همین خاطر و بدون فوت وقت از او پرسیدم: طی این مدتی که مجبور به خانه نشینی بودی، اوضاع بر شما و خانواده چگونه سپری شد؟ با لبخندی به لب، اظهار می نماید: هر کس در چنین شرایطی وظایفی بر عهده دارد تا اوضاع به روزهای قبل بازگردد و ما هم در کنار خانواده و با وجود مشکلاتی مالی ناشی از تعطیلی مغازه، چند هفته ای در خانه ماندن را مشق کردیم تا شاید باری از دوش کادر درمانی برداشته گردد.

به سراغ مرکز تجاری دیگری رفتم. چند ساعتی از شروع کسب و کارها گذشته و مغازه های بیشتری درب شان را به روی مشتریان گگردده بودند اما رفت و آمد چندانی مشاهده نمی شد. وارد یکی از مغازه ها شدم. به محض دیدن من، گوشی خود را کنار گذاشت و با عجله گفت: بفرمائید. وقتی از نیت من باخبر شد، این گونه سئوالم را جواب داد که با وجود کسادی بازار، ترجیح می دهم در مغازه بنشینم و به آینده نامعلومی که در انتظار ماست، بیاندیشم.

با توجه به اینکه طبق دستور ستاد ملی مبارزه با کرونا، قرار بود مراکز تجاری و اصناف کم ریسک تا ساعت 18 به فعالیت خود ادامه داده و سپس تعطیل شوند، تصمیم گرفتم در این ساعت نیز سری به مراکز تجاری بزنم، چون صبغه زنجانی ها نشان می داد که صبح ها اهل خرید و حضور در سطح شهر نبوده و ترجیح می دهند عصرها به دنبال تامین مایحتاج خود باشند، هر چند در این شرایط مراکز تجاری نمی تواند مکانی برای عرضه مایحتاج ضروری باشد.

چند دقیقه ای از ساعت 18 (زمان بسته شدن مراکز تجاری) می گذشت اما خیابانی که به این مرکز ختم می شد، شلوغ تر از صبح بود. تا خود را به مرکز تجاری بعدی برسانم، نیم ساعت دیگر گذشت اما ترافیک منتهی به این مرکز نیز حاکی از قصه دردناکی بود که درد کادر درمانی را برای ادامه شرایطی که امروز بر جامعه حاکم است، تازه تر می کرد؛ آری زنجانی ها بعد از خواب قیلوله خود، به مراکز تجاری هجوم آورده بودند.

رفتار دیروز مردم زنجان در مراکز تجاری، شبیه به زمانی بود که یک مرکز تجاری برای اولین بار قرار است مراسم شروع به کار خود را برگزار کند؛ زنجانی ها فراموش نموده بودند که چرا بچه های شان دو ماه است به مدرسه و دانشگاه نمی فرایند، فراموش نموده بودند که چرا کادر درمانی چند ماهی است از دیدن خانواده های شان محروم هستند؛ فراموش نموده بودند که خیلی ها هنوز چشم انتظار ملاقات عزیزان شان در شهرهای دور هستند.

پاهایم مرا برای ورود به مرکز تجاری همراهی نمی کرد. با اینکه دو ساعت از مهلت مشخص شده برای تعطیلی مغازه ها سپری شده بود اما هیچ کس خیال بستن مغازه خود را نداشت. به هر مغازه ای که مملو از آدم بود نگاه می کردم، پرستاری را می دیدم که بر سر بیمار کرونایی حضور یافته و امیدوار است وی جزو آمار فوتی های این ویروس ناخوانده نباشد، غافل از اینکه زنجانی ها اول اردیبهشت، عهدشکنی کردند.

با سرعت محل را ترک کردم و راهی منزل شدم تا قصه دردناک امروز را به رشته تحریر دربیاورم. چند مرکز تجاری دیگر را نیز از داخل خودرو ورانداز کردم، توفیری با بقیه نداشت و همان صحنه های دردناک تکرار می شد. وقتی از جلوی یکی از فروشگاه های زنجیره ای گذشتم، جمعیتی که در داخل فروشگاه ازدحام نموده و همانند قحطی زدگان به دنبال اقلام خود بودند، مرا یاد مظلومیت در خانه بمانیم انداخت. آری در خانه بمانیم فدای پاساژگردی زنجانی ها شد و این یعنی کرونا هنوز به نواختن کرنای کر کننده اش ادامه خواهد داد.

هم وطن، نزدیک کردن فاصله اجتماعی ما، دور شدن فاصله کادر درمانی از خانواده شان را به دنبال خواهد داشت. خرید را در زمان های مختلف مدیریت کنیم تا شادی و لبخند دوباره به ایران زمین بازگردد.

منبع: خبرگزاری ایسنا
انتشار: 3 اردیبهشت 1399 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: kalarena.ir شناسه مطلب: 925

به "در خانه بمانیم فدای پاساژگردی شد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "در خانه بمانیم فدای پاساژگردی شد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید