تیر به خودی در مستند شورش علیه سازندگی

به گزارش مجله کالارنا، به همین دلیل شاید فیلم محافظه کار به نظر برسد، اما هر چه هست حرکتی است برای ایجاد فضای گفت وگو بین موافقان و مخالفان ایده های دولت سازندگی. ما احتیاج داریم درباره ی تاریخ بعد انقلاب راحت حرف بزنیم و آن را نقد کنیم.

تیر به خودی در مستند شورش علیه سازندگی

از سفر با تور کانادا لذت ببرید.

کریم نیکونظر| شورش علیه سازندگی مستندی است درباره یک تصمیم مهم مالی که هم تبعات اجتماعی داشت هم تبعات سیاسی و امنیتی؛ چیزی شبیه ماجرای بالا بردن قیمت بنزین که همین چند هفته ی پیش کم کم به یک مسئله ی امنیتی بدل شد.

ریشه های مشترک دو واقعه در دو زمان مختلف کم و بیش شبیه هم اند و خشم و خشونتی هم که از آن پدید آمده شباهت هایی به هم دارد. به همین دلیل و در نگاه اول، شورش علیه سازندگی انگار یک جور تاریخ را بازنمایی می نماید و البته نشان مان می دهد که چطور همواره به این تاریخ بی اعتنایی می شود.

فیلم با رحلت امام خمینی (ره) و ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی آغاز می شود و کم کم نشان می دهد که دولتِ بعد جنگ چطور تصمیم می گیرد ایده هایی برای ایجاد رفاه مردم اجرایی کند. ظاهرا در آغازِ پروژه ی بازسازی و سازندگی، شاخص های مالی بهتر می شود و به نظر می رسد توسعه ی ایران بعد یک دهه تأخیر آغاز شده است.

اما این فرایند خیلی زود به دلایل مختلف به ضد خودش بدل می شود؛ آن چه در نهایت اجرایی می شود گریبان مسئولین و مجریان را می گیرد و شورش هایی که در مناطق فقیرنشین و حاشیه ای شهری مثل مشهد و بعد در تهران اتفاق می افتد، نه تن ها فرایند ایده ی تعدیل مالی را برای رسیدن به بازار آزاد کند می نماید که خیلی زود خودِ آن مانع اصلی اجرای اصول اش می شود و همه چیز به حالت قبل برمی شود.

انتخاب نام شورش علیه سازندگی در واقع ارجاعی هوشمندانه است به اقدام هاشمی رفسنجانی در قبال ایده ای که خودش مایل به اجرای اش بود، اما ناچار شد علیه دولت خودش عمل کند. هوشمندی فیلم این است که از یک شورش اجتماعی به شورشی شخصی تر می رسد.

اما شورش علیه سازندگی فرمی شبیه مقاله دارد؛ منظورم از مقاله ارجاع به کلمه Article است تا Essay؛ مقاله کوشش می نماید خیلی جدی و رسمی، عوامل شکل گیری را مرور کند، بسیار مستند باشد، پدیده مورد نظرش را با گفته ها و نظرات کارشناسان کامل کند و در نهایت نویسنده/ فیلمساز تماشاگر را به نتیجه ی دل خواهش برساند.

اینجا مقاله نویس اگرچه کوشش می نماید ابعاد موضوع را برای تماشاگر روشن کند، اما بیشتر با قانع کردن او سروکار دارد؛ بنابراین وقتی با فیلمی مثل شورش علیه سازندگی روبه روییم بیشتر از اینکه با اطلاعات دست اول روبرو شویم با فرآیند قانع کردن سازی طرفیم، اینکه فیلمساز چطور می تواند در مقاله ای که طراحی نموده و اجزایی که چیده ما را به هدف مورد نظرش برساند.

فیلمی مثل شورش علیه سازندگی به ظاهر گزارش می نماید، اما در واقع در حال شرح یک ایده ی تعیین است، اینکه چطور آزمون و خطای رئیس جمهور وقت به جامعه آسیب زد و خود او از ایده اش دست کشید.

فیلم مصطفی شوقی دو مشکل اساسی دارد؛ اول اینکه کمبود و عدم دسترسی به منابع، تصاویر و سند ها فیلم را از نمایش موقعیت های کمتردیده شده و البته تأثیرگذار تهی نموده. اینجا جز چند عکس چیزی از درگیری های مشهد و اسلامشهر دیده نمی شود و نبود تصویر و صدا حفره های عمیقی را در خود فیلم ایجاد نموده؛ این دو واقعه قلب تپنده ی فیلم است و نقاط اوج آن و صِرف گفت وگو یا خاطره گویی درباره آن نمی تواند این خلأ را پر کند.

این فقر تصویر و صدا به ظاهر با ساخت انیمیشن جبران شده، اما مشکل این است که هیچ کدام از آن ها تأثیر عمیق حسی روی تماشاگر نمی گذارد. بود و نبود این بازسازی ها، چندان اهمیت ندارند و به همین دلیل هم فیلم انگار درست در نقطه ی عطف دست اش خالی مانده است.

اما مشکل دوم ارتباط ارگانیک و منطقی بین بخش هاست. اینکه تبعات تصمیم رئیس جمهور و دولت سازندگی موجب بحران می شود، ایده ای است که فیلمساز باید آن را درون جامعه نمایش می داد نه اینکه آن را به طور بدیهی نتیجه ی عملکرد و تصمیم دولت قلمداد می کرد.

بگذارید مثال بزنم؛ فیلم می گوید حمله لودر های شهرداری مشهد به یک محله برای تخریب خانه های غیرمجاز باعث مرگ یک کودک و مادرش می شود و این آغازگر شورشی است که شهر را دربرمی گیرد و کار به برکناری استاندار می کشد و با این اتفاق ها اولین نشانه های عمومی نارضایتی مردم از تعدیل مالی آشکار می شود.

مشکل این جاست که این عمل به طور بدیهی با تعدیل مالی مرتبط شده و شورش مردم فقیر را ناشی از فرایندی می داند که دولت بعد جنگ آغاز نموده. این فرض ممکن است صحیح و علمی باشد، اما در فیلم ما با فرایندی دراماتیک و علی و معلومی طرفیم و صِرف ادعا درباره ی این ارتباط کافی نیست، کافی نیست، چون خود مرگ ها به قدری دردناک است که می تواند هر محله و شهری را دستخوش آشوب کند؛ بنابراین بیشتر از آنکه مرگ ها نتیجه ی تعدیل مالی باشند آن حاشیه نشینی است که می تواند معلول تصمیم مالی دولت فرض شود و این حاشیه نشینی در سرای امام رضا (ع) و در نزدیکی مرقد ایشان، دراماتیک تر از هر حادثه ای است.

اینکه مردم از کدام نقاط به این جا آمده اند، چرا در خانه های کاه گلی زندگی می نموده اند، کاروکاسبی شان چه بوده و از چه زمانی این محله شکل گرفته بیشتر از هر چیز با اعمال سیاست های افزایش قیمت هماهنگ است.

اما فیلمساز بیشتر محو ایده ی مرکزی مقاله اش شده و به جای توجه به جزئیات و ریزه کاری ها، بیشتر در حال شرح سیاست گذاری هاست، شاید، چون ترجیح می دهد از صندلی یک تحلیل گر سیاسی اجتماعی به موضوع نگاه کند و دوربین را کنار دولت قرار دهد و از دیدگاه حکمرانی ماجرا را تعقیب کند.

اگر دوربین بین مردم بود و مقاله/ فیلم از این زاویه تهیه می شد که مردم چطور به مرور دچار بحران شدند و این بحران چطور خود زندگی را، نه رفاه را، تحت تأثیر قرار داد. آن وقت احتمالا تأثیر فیلم بیشتر می شد.

شورش علیه سازندگی فیلم ساده ای است، روایت را سرراست و خطی دنبال می نماید و کوشش می نماید صادقانه یک موقعیت و تصمیم را برای امروز بازتاب دهد.

البته که بعضی علت ها را حذف می نماید تا به نتیجه دلخواهش برسد، اما فیلم موضع سیاسی تندوتیز و پرخاش گرایانه ای ندارد، با شخصیت اصلی فیلم اش، هاشمی رفسنجانی، همراه می شود و با وجود حفظ فاصله از او، کوشش می نماید تا بیشتر از خطا ها حرف بزند.

به همین دلیل شاید فیلم محافظه کار به نظر برسد، اما هر چه هست حرکتی است برای ایجاد فضای گفت وگو بین موافقان و مخالفان ایده های دولت سازندگی. ما احتیاج داریم درباره ی تاریخ بعد انقلاب راحت حرف بزنیم و آن را نقد کنیم. هر فیلمی که بتواند نوری بر آن دوره بیندازد حتما قابل بحث خواهد بود؛ گیرم از نظر تکنیکی، روایی و ساختار نو و بدیع و حتی جذاب نباشد.

منبع: روزنامه سازندگی

منبع: فرادید
انتشار: 9 بهمن 1398 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: kalarena.ir شناسه مطلب: 691

به "تیر به خودی در مستند شورش علیه سازندگی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "تیر به خودی در مستند شورش علیه سازندگی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید