نقدی بر کتاب خوانی در جامعه معاصر ایرانی
به گزارش مجله کالارنا، شلاله احمدنژاد؛ در کشور هایی از جمله ایران که سرانه مطالعه مردم به شدت پایین است، اکثرا دیدگاه و واکنش ناهمگون و اشتباهی در باب کتاب و کتاب خوانی به وجود می آید. قسمت اعظم جامعه و مخصوصا اقشاری که از لحاظ مالی اجتماعی سطح پایینی دارند، هیچ دیدگاهی در خصوص مطالعه آزاد ندارند و نه در ظاهر و نه در عمل اهمیتی به کتاب نمی دهند.
طبقه کتاب خوان هم به دو بخش تقسیم می شوند. بخشی که مورد بحث است، دچاردیدگاهِ وهم آلودی نسبت به کتاب و کتاب خوانی شده اند. کتاب برای آن ها تبدیل به پدیده و اُبژه مقدسی شده و این افراد، ناخودآگاه وارد یک دوئل افراطی کتاب خوانی شده اند، در حالی که در این میان به طور خودآگاه یا ناخودآگاه نقش عناصر اندیشه و انتقاد در فرآیند مطالعه آن ها کمرنگ تر شده.
هر فرآیندی هرچه قدر هم مفید باشد وقتی جنبه خودنمایی به خود بگیرد و از معنا و هدف اصلی دور گردد، به فرآیندی مبتذل و زننده و مخرب تبدیل می گردد.
کسی که به تعداد و قُطر و جلد کتاب هایی که خوانده می نازد و به شکیل ایستادن کتاب های قطور در کتاب خانه اش افتخار می نماید، در برخی موارد غافل از این است که یک لحظه تامل کردن و اندیشیدن و نقد کردن هزار بار ارزشمندتر از صد صفحه کتاب خواندنِ خالی خالی است طوری که در طی مطالعه و پسامطالعه هیچ جرقه ای در فکر کتاب خوان زده نگردد و درجه کیفی فکریاتش تغییری نکند.
یکی از دوستان نویسنده می گفت: فلان ناشر اثرم را برای چاپ رد کرد و گفت، چون صد صفحه است و کتاب صد صفحه ای جلوه خوبی در کتاب خانه ندارد، بنابراین فروش نیز نخواهد داشت، پس سعی کن پنجاه صفحه به کتابت اضافه کنی!
سرانه مطالعه مردم و اوضاع نشر کتاب در ایران به خودیِ خود تاسف بار بود تا این که مسائلی مثل تحریم و گرانی کاغذ و همه گیری کرونا هم به آن دامن زد. معمولا در دوران رخداد های بغرنج، کاسه کوزه ها ابتدا بر سر فرهنگ و هنر می شکند و این زمینه ها همواره در برابر بحران ها شنماینده ترند چرا که در شرایط بحرانی مردم اغلب به فکر تامین احتیاج های سطح اول و مادی خود هستند و فرصتی برای مرحله اندیشه و هنر باقی نمی ماند.
در شرایط بغرنج فعلی که عواملش تحریم و شرایط بد مالی و همه گیری کرونا است، بیشتر ناشران هیچ اثر جدیدی را برای چاپ قبول نمی نمایند، از بین درصد بسیار اندکی از ناشرانِ پذیرای اثر هم بیشترشان تنها به ترجمه رمان های خارجی عامه پسند بسنده می نمایند و این به نظرم بسیار تاسف بار است، ملتی که اندیشه و قلم هم وطنش را نخواند، نمی دانم صرفا با مطالعات خارجی اش به کجا خواهد رسید؟!
این در حالی است که متفکر معروف غربی اسلاوی ژیژک در طی دوران کرونا در باب همه گیری این بیماری دو اثر تالیفی را به چاپ رساند.
اگر جامعه ای می خواهد تمدن پویا داشته باشد، نباید چنین پیشامد ها و بحران هایی کرکره کتاب و نشر و فرهنگ و هنرش را پایین بکشد و بگوید الان وقتش نیست! بلکه از نشانه های تمدن پویا آن است که در هنگامه بحران ها و بلایا، فرهنگ و هنر هم با جهت گیریِ معطوف به بحران باعث تقویت روحیه هنری و فرهنگ اتحاد و انسجام و نوع دوستی و بُردباری گردد، چرا که ما انسان ها در طول تاریخ دریافته ایم که آن چه ما را نجات داده، فرهنگ است، چیزی که باعث شده از پس هزاران سال قحطی و بیماری و جنگ و... سالم بیرون بیاییم و به این جا برسیم، فرهنگ و هنر است!
فناوری ها و علوم تجربی تنها کالبدمان را می توانند نجات دهند و یک زیستِ نباتی به ما ببخشند، در حالی که برای زندگی کردن به فرهنگ و هنر احتیاج داریم. این فرهنگ و هنر است که ما را زنده نگه می دارد و روحیه زندگی را به کالبد های بی جانمان فرو می دمد.
منبع: فرارو